جدول جو
جدول جو

معنی سنبل کردن - جستجوی لغت در جدول جو

سنبل کردن
سرسری انجام دادن کاری را اجرای امری به طور سطحی
تصویری از سنبل کردن
تصویر سنبل کردن
فرهنگ لغت هوشیار
سنبل کردن
کاری را سرسری انجام دادن و از سر وا کردن
تصویری از سنبل کردن
تصویر سنبل کردن
فرهنگ فارسی عمید

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از تنبل کردن
تصویر تنبل کردن
کاهلی کردن تنبلی کردن، اهمال کردن مسامحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
کاری را که سرسری و برای رفع تکلیف انجام دادن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سمبل کردن
تصویر سمبل کردن
((~. کَ دَ))
کاری را سرسری و بدون دقت انجام دادن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از تقبل کردن
تصویر تقبل کردن
پذیرفتن، پذیرا شدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از بلبل کردن
تصویر بلبل کردن
عاشق کردن، آشفته کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از منحل کردن
تصویر منحل کردن
برچیدن
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از دنبال کردن
تصویر دنبال کردن
تعقیب کردن، پی کردن، عقب آنرا گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از چنبر کردن
تصویر چنبر کردن
حلقه مانندی چون کمان ساختن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تقبل کردن
تصویر تقبل کردن
بعهده گرفتن بگردن گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنبلی کردن
تصویر تنبلی کردن
کاهلی کردن، اهمال کردن مسامحه کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تنزل کردن
تصویر تنزل کردن
فرودیدن (صحدر) فرود آمدن پایین آمدن
فرهنگ لغت هوشیار